دلگیــــرم از عشق هایی که …
مثــــل حلقه های قلیان اول بــزرگ میشود و بعــــــد محــــــو….!!!
هر کسی برای خودش خیابانی دارد…
کوچه ای…
کافی شاپی..
و شاید عطری…
که بعد از سالها… خاطراتش گلویش را چنگ میزند!
امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد..
یا باید خانه مان را عوض کنم..
یا پستچی را …
تو که هر روز برایم نامه می نویسی ، مگه نه . . . ؟
اگــه کسی خندیــد فکر نـکــُن آدم شادیـــِـه !
شایـــد از همــه چـیز بــُـریـده
شایـــد خـسـتـــه َس !
شایـــد خنده رو لباشـه،تا غم تو سینه ش دیده نـشــه !
شایـــد . . .
دلم اصرار دارد فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد . . .
نباید شیشه را با سنـــــــــگ بازی داد !
نباید مست را در حال ِ مستــــــی . . .
دست ِ قاضـــــــــی داد !
نباید بی تفاوت !
چتر ماتـــــــــــــــــم را . . .
به دست ِ خیــــــــــــــــس باران داد !
کبوترها که جز پرواز ، آزادی نمی خواهند !
نباید در حصار میـــــــــــــله ها
با دانه ی گنــــــدم . . . به او تعلیم مانـــــــــــدن داد
.
خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد، شب و روز من یکی شده ،
فرقی ندارد برایم ، همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،
به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!
ا
ز درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد ندانی که چه دردیست
بیدار شدن روبه روی چشمان تو
دیدن لبخند هر روزه ی تو
گرفتن دستان گرم تو
سر بر بازوی تو نهادن
سرت را به سینه فشردن
راه رفتن بازو به بازو کنار نگاه تو
این است تنها آرزوی من , رویای همه ی شبهای من
اعتراف...
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده... اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم باور نمیکنم اینک بی توام کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم... کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم در حسرت چشمهایت هستم ، چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت...
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده